یادگیری برای نظم نوین جهانی

یادگیری برای نظم نوین جهانی

کارلوس هرنادرز

 

هیچ چیز در آموزش به اندازه ی انبوهی جهل، که در قالب واقعیت های بی روح متجلی می شود، شگفت انگیز نیست.

نظام های آموزشی باید تغییر کنند تا خود را همدوش نغییرات گسترده ای نگهداند که تمامی جوامع بشری را در نوردیده است. اگر بخواهیم چنین امری تحقق یابد، آموزش آینده چه مسیری را باید برگزیند؟

آموزش فرصت رویارویی با تحولات اجتماعی را فراهم می کند، و حتی می تواند موجد چنین تحولاتی باشد. آنچه تا کنون در گوشه و کنار دنیا خود را بر بشریت تحمیل کرده است، نوعی نظام آموزشی است که [ صرفاً ] با نیازهای صنعتی هر کشور می خواند. چنین نظامی از پرورش هر نوع خلاقیت عاجز است و نمی تواند شوقی برای ابداع آینده ای پایدار بیافریند. وانگهی، طوری طراحی نشده است که بتواند درکی از نحوه ی مشارکت در ایجاد " جامعه ی جهانی " و گذر بشریت و سیاره ی زمین به سوی این جامعه ایجاد نماید.

آنچه از این نظام انتظار می رود، تربیت شغلی صحیح دانش آمو ختگان در رشته های معدود است.

فناوری را باید به هر طریق ممکن به کار گیریم تا " آموزش " از راههای میانبر متحول شود. همه چیز باید در خدمت مصالح اجتماعی و تحولات اجتماعی باشد.

امروز فقط شمار اندکی از مردم به معنای واقعی " آموزش دیده اند ". عامه مردم اگر ددانش، لیاقت و  مهارتی می جویند، صرفاً برای کاریابی است و چون به هدفشان می رسند، از یادگیری نیز باز می ایستند. در حالی که یادگیری فرآیندی مادام العمر است، و نظام آموزشی باید چنان متحول شود که حق شایسته یادگیری را ادا کند. آموزش باید شالوده ی گسترده ای داشته باشد، چرا که دانش به تندی تغییر می کند بنابراین، گسترش دانش واجب است و هیچکس نباید آن را نزد خود نگهدارد.

آموزش مقطعی نیست، مادام العمر است. باید " همه مکانی " و همیشگی باشد. نباید به چهار دیواری کلاس و آموزشگاه محدود شود. هر جا که انسانی هست، آموزش نیز باید باشد. نظام آموزشی باید منعطف باشد. به ویژه کشورهای رو به توسعه باید مهارت های فناورانه را تحصیل کرده و آن ها را چنان به کار گیرند که سواد آموزی همگانی را تضمین کنند.

اگر نظام آموزشی موجود را عاجلاً تغییر ندهیم، کلیت نظام متلاشی خواهد شد. آموزش باید افراد باسواد تربیت کند؛ بنابراین، نظام آموزشی هر کشور باید قدم فراتر نهاده و انسان ها را انسان تر کند نه ماشین.

آنچه می خواهیم، نظام آموزشی بسیار راگیری است که بین شکاف های عمیقی که در گذر زمان پدید آمده، پل بزنند. نیاز اساسی این است که بگذاریم تا انسان ها با سرعت خودشان یاد بگیرند.

تحولات باید به نظام سرمایه گذاری آموزشی نیز سرایت کند و عمده ی سرمایه گذاری ها باید صرف آموزشی نیز سرایت کند و عمده ی سرمایه گذاری ها باید صرف آموزش بی سوادان شود   و نه نخبگان و دانش آموختگان! در برنامه هایی که برای محو کامل بیسوادی اجرا می شود،  هم دانش آموزان و هم اولیاءشان باید به مدرسه کشانده شوند. این تدبیر به تغییرات رفتاری کمک خواهد کرد.

آموزش امروز برای خدمت به جهان صنعتی و با هدف کاریابی و مهارت ورزی طراحی شده است. با تغییرات فناورانه ای که در دنیا را فرا گرفته است، مشاغل به زودی تغییر خواهند کرد.

یاددهی باید جایش را به یادگیری بسپارد. عشق، حقیقت و زیبایی مفاهیمی هستند که نیاز به تعالی و تفکر دارند. دنیای ما انسانهای فرهیخته تری می خواهد که ارزش های معنوی و اخلاقی شایسته را در زندگی شخصی خود تجربه کرده باشند.

هر جا که می نگریم، آموزش با بحران روبه روست. به نظر نمی رسد که مردم نقش فناوری های آموزشی را در گسترش سواد آموزی بشناسند. ضرورت امروز ما این است که [ به اتکای این فناوری ها ] دانش آموزان را هر کجا که هستند، دریابیم و آن ها را از آموزش اجتماعی متناسب بهره مند سازیم.

آموزش عالی، فعلاً فقط در مکان های ثابت در کلاس درس و توسط اعضای هیئت         علمی ارائه می شود. وقتی قرار است به جمعیت زیادی در کلاس درس آموزش بدهیم. دیگر از نظام سنتی آموزش کاری ساخته نیست، چرا که این نظام برای آموزش تعداد اندکی دانشجو در کلاسی مناسب است. من برآنم که این نظام آموزشی را وارونه کند. من امروز آموزش را در کارخانه ها، انجمن ها، نهادهای اجتماعی و غیره با موفقیت تجربه می کنم. من استادان مبرزی در اختیار دارم که می توانند خود را به گروههای دانشجویان، هر کجا که باشند، برسانند. این امر کمک می کنند تا برداشتی سنتی " یاددهی به افراد محدود در کلاس" در هم بریزد.

هدف نهایی این برنامه، سوادآموزشی محض نیست. زیرا وقتی جامعه متحول می شود، نمی توان به آموزش ساده بسنده کرد. شغل ها به تندی متحول و منسوخ می شوند. بنابراین، آموزش باید ناب تر، جهانی تر و و بیش از پیش بر شالوده ی ارزش های اخلاقی و معنوی استوار شود. آموزش از قدرت آفرینش تحولات اجتماعی برخوردار است، اما نوع آموزش امروز ما آماده رویارویی با چنین چالشی نیست. ما با یک الگوی صنعتی آموزش کار می کنیم که عاری از هر گونه خلاقیت است و انسانهایی بار می آوریم که شکاف ها [ مشاغل ] را به خوبی پر می کنند، اما نمی توانند سهمی در ایجاد زندگی بهتر داشته باشند و یا خود را به سطوح بالاتر بکشانند!

دنیای غرب فرض می کند که فنناوری به خودی خود یک هدف است. از فناوری رایانه نمی توان انتظار داشت که گره توسعه یا ارتقای جامعه را بگشاید. هر دانشی که تا امروز کسب کرده ایم، ممکن است به زودی منسوخ شود.

باید مردم را جهانی و اجتماعی تربیت کنیم و بدانیم که دانش لازم برای برنامه ریزی رایانه ها از هر جایی می تواند بیابد.

ما باید این قاعده را که فقط کلاس درس برای آموزش مناسب است، درهم بشکنیم! آموزش باید به هر جایی  برود که انسان ها هستند و شبانه روزی هم باشد. نظام آموزشی نیز باید پاسخگوی تحول باشد و فناوی را همچون وسیله ای برای دستیابی به هدف تصور کند. و مراکز آموزشی آینده، تنها همان نهادهایی خواهند بود که با این مفهوم سازگار شوند. ما باید از مرز سوادآموزی فراتر برویم مردم باید تعامل را بیاموزند.

ما باید به مردم هر آنچه را که از آنان انسان می سازد، بیاموزیم. انسان ها با سرعت های مختلفی یاد می گیرند. بنابراین، نظام های آموزشی فراگیری لازم است که بتواند با مردم، در هر سطحی که باشند، کار کند. منابع را نیز باید چنان تخصیص دهیم که منافع پیشینه شود. پذیرفتن نظام آموزشی نوین زمان می برد، ولی ما می توانیم رفتار مردم را تغییر دهیم و روشی را که مردم به مدرسه    می روند، متحول کنیم و چنین تحولاتی در طی زمان ضروری است.

در اوضاع و احوال مدرن، تربیت حرفه ای برای مشاغل بی معناست، زیرا مشاغل به تندی تغییر می کنند. مردم دیروز حق داشتند که یاد بدهند و ما امروز حق داریم که یاد بگیریم! استادان باید پا را از مرز کلاس های ثابت دانشگاهی فراتر نهند و هر جا که لازم باشد، یاد بدهند. نظام آموزشی بسیار مقرراتی و بسته، تنها روش درس دادن نیست.

نظام آموزشی کنونی، هم برای دانشجو و هم برای جامعه زیانبار است. نظام سنجش هم متأثر از انگیزه های سیاسی است و هدف آن جدا کردن کسانی است که  به منابع دسترسی دارند از کسانی که ندارند.

برنامه ی آموزشی باید از نو و به گونه ای طراحی شود که دانشجو مطمئن باشد در تمام عمر به آموزش دسترسی دارد و اینکه آزمون یا سنجش [ آموخته ها] پایان راه نیست. این برنامه باید بر شالوده ی نیازها و آرمان های اجتماعی استوار باشد. امروز دانش پژوهان، داده های استاندارد شده ای را می گیرند که صرفاً برای نشستن پشت میز آزمون یا سنجش کفایت می کند.

آزمون های استاندارد شده و اجباری، معیار هوش یا دانش کسب شده نیست.

من یک ساعت از وقت خود ر ا با داوطلب متقاضی ورود به دانشگاه می گذرانم تا دریابم که در زندگی چه هدف هایی را پی می گیرد و اغلب پروژه ای را می پذیرد. چنین که می کنم، رفتار درست در گروه پدید می آید؛ و دیگر اعضا با یکدیگر رقابت نمی کنند.

نظام آموزشی کنونی از پرورش دانش آموختگان شایسته ناتوان است و روش من دانش آموختگان برتری به بار می آورد. آنکه امروز تحصیل خود را به پایان می برد، باید بارها و بارها باز آموزی شود تا با فضای متغیر اجتماعی و فناوری جفت و جور شود.

هند، بیش از بسیاری از کشورهای دیگر، نیازمند اصلاح نگرش آموزشی خویش است. روزگار ما رهیافت های متفاوتی می خواهد. بی آنکه دغدغه ی بهسازی زیر ساخت وظیفه ای دانشگاه را از یاد ببریم، باید بر پی ریزی جامعه ای معنوی و اخلاقی متمرکز شویم که به ستنت گفتمان مسؤولانه و تفاهم متقابل پایبند باشد. ما باید در جهت پی ریزی جامعه ای متعهد به اخلاق بکوشیم که بنیاد آن بر پژوهش برای حقیقتی استوار باشد که باشد که آزادمان می کند و چراغی پیش پایمان       می افروزد تا یاریگرشایسته ی همسازی و خوشبختی اجتماعی باشیم. در چنین جامعه اتی است که آموزش تعالی می یابد و به ابزاری برای شکل بخشیدن به شخصیت افراد تبدیل می شود.

ما به تحمل زندگی های منفردی که با کارهای رقابت جویانه در درون و بیرون دانشگاه ضایع شده است، خو گرفته ایم. جامعه ی بشری قربانی تقاضای توسعه مهارت ها و بها دادن به کالاها شده است. سهم ما در حد پارکینگ ها و تخته سیاه ه است و بسیاری از ما که تجربه ی اجتماعی مثبتی داریم، احساس می کنیم که باید محیط خود را به روشی بازسازی کنیم که نیاز ما را به تعلق مشارکت ارضا کند. فضایی می خواهیم که مخالف دشمنی و تنش، نژاد پرستی و فرد گرایی افراطی باشد.

چگونه از دانشگاهها جامعه ای معنوی بسازیم که پرورش دهنده مغز ها و دل ها باشد؟ به شرط آنکه درست عمل کنیم،  کافیست چند گام برداریم تا ساختاری را که گرفتار نیروهای گریز از مرکز است، به ساختاری مبدل سازیم که درون نگر و مروج انسجام باشد.

نخسیتین گام برای رونق گیری گفتمان درباره ی پرسش های بنیادی، درگیر شدن در تجزیه  تحلیل بحث پیرامون مقوله هایی است که فراسوی حوزه تخصصی و مسوولیت های روزمره ی ما است. پی جویی دانش، در هر جا که کاربردهای عملی یا مالی داشته باشد، ارزشمند است.

در گام دوم ضرورت دارد که نظامی از پاداش های مورد علاقه را، هم برای اعضای جامعه ی دانشگاهی و هم برای اعضای جامعه بیرونی آن ابداع نماییم.

سومین گام، ارج نهادن به فضیلت فرزانگی و خردمندی در مقایسه با با پرورش مهارت ها است؛ زیرا فرزانگی و خردمندی این مکان را پدید می آورد که به جای تمرکز بر دستاوردها و نتایج، بدانیم چه کاری مهم است و چه کاری مهم نیست.

چهارمین گام، کوشش برای فهم این نکته است که چه عاملی انسان منطقی را در جامعه ای که لزوماً به عدالت ارج نمی نهد، "عادل" می کند.   

پنجمیبن گام، رعایت عدالت در برخورد با دیگران است، زیرا آنان عناصری خردمند و صاحب شأن و منزلتند.

سرانجام، باید شهامت ملزم کردن خویش به این تکلیف را داشته باشیم که بدانیم واقعاً کیستیم و به بشریت و پرمایگی آن ایمان بیاوریم.

این تفسیر اسفناکی از آموزش در موقعیت کنونی است، اما حقیقت دارد که تقریباً تمامی منابع برای آموزش کم مایع تلف شده است. این منابع [ کمیاب] باید صرف آموزش بهتر کسانی می شد که بعدها ناقل اطلاعات باشند . کلاس جای سرگرمی نیست، حتی اگر دانش پژوه به این نیت آمده باشد.

در بسیاری از موارد، یادگیری از راه دور کارآیی بهتری دارد. دانشگاههای آزاد نیز به همان نسبت باید بهتر کار کنند.

کد مشترک جهانی تلفن و تلویزیون برای دسترسی به مردم در خانه ها، کارخانه ها، دفاتر کار، محافل اجتماعی و هر جای دیگری قابل استفاده است. هر کس بخواهد می تواند از راه تلفن به صفحه های ویدئو و تلویزیون دست یابد. بیشترین دانش پژوهان به چنین تسهیلاتی دسترسی خواهند داشت. فناوری ماهواره، که اکنون بسیار گران است،
آینده بسیار ارزانی به خود خود خواهد یدد.

با استفاده از HRCM  هر معلم می تواند کلاسی دویست نفره را بچرخاند. پست الکترونیک هم فناوری دیگری است که هم اکنون در دسترس ما قرار دارد دوره یادگیری تجربی بر پایه ی   تجربه های زندگی، به زودی فرا می رسد. در این دوره، یک کشاورز ممکن است بتوتاند اطلاعاتی را به دیگران منتقل کند که از تجربه های شخصی اش در کشتزار به دست آمده و ارزشی بیش از چندین کتاب درسی داشته باشد. هند جای خوبی برای تجربه این گونه الگوهاست.

تلویزیون با آنکه حالا فناوری کهنه ای است، هنوز رسانه خوب برای دسترسی به نقطه های دور افتاده ی کشور محسوب می شود که ساکنانش به چنین آموزش هایی ناز دارند. خمچنین، روشهای تعاملی دیگری وجود دارد که می توان آنها را آزود

هند مستعد جهش به سوی بسیاری از رویکرد های آموزشی [نوین] است. در اکتبر سال 1995 به هند آمدم تا مردم کشورم را از تحولاتی که باید در نظام آموزشی پیش آید تا سودمند تر و با نیازهای دوره ی کنونی سازگارتر شود، آگاه کنم.

با پولی که امروزه بیهوده صرف کلاس ها، بناها و تجهیزات می شود؛ می توان شمار بیشتری از مردم را ارزانتر آموزش داد. در  حقیقت، امروز هزینه آموزش 35 دانش آموز در کلاس، بسیار سنگینتر از آن است که من با روش خود به 200 نفر آموزش می دهم.

به رغم همه تغییراتی که در صد سال گذشته در زندگی انسان پیش آمده من به عنوان فردی از اهالی پورتوریکو در آمریکا، یعنی در محل کار و زندگی ام، شاهد نژاد پرستی تعصب آمیز نسبت به خود بوده ام. نظام آموزشی که مردم صرفاً برای کاریابی آماده می کند، باید دگرگون شود.

داشتن شغل، زندگی را آسان می کند، اما همه زندگی در شغل خلاصه نمی شود. روشن است که نظام آموزشی کارمند ساز و بوروکرات پرو، در دنیای که دمبدم تغییر می کند‌، منسوخ و محکوم به فناست. لاجرم باید همدوش تحولات اجتماعی گام بردارد. همه آنچه امروز داریم، ارزش های تصنعی است. در حوزه آموزش حتی مضحک است که معلمان را بر حسب تعلق آن ها به  دانشگاه، دبیرستان یا مدرسه ی ابتدایی دسته بندی کنیم. این نگرش ها باید تغییر کنند.

آنچه جداً باید به آن بپردازیم، تعیین مقصود واقعی آموزش است.

 

هدف  نهایی و ضمنی زندگی در آمریکا، نهایتاً ماتریالیسم است. شهروندان این کشور به تازگی " شیوه زیست " خور را مورد سؤال قرار داده و در جست و جوی مرهم هی اخلاقی برای رنج های وجدانی خود هستند. حال می خواهند بدانند آیا جامعه ای که بنا کرده اند، به اندازه کافی خوب است یا باید تغییر کند. در این شرایط، ارائه راه حل هایی عملی برای کاهش تضادهای اجتماعی، ابداع نوعی سبک زندگی هماهنگ با طبیعت، و کوشیدن برای آینده ای پایدار آسانتر خواهد بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد